خرید عید
سلام سلام.....
دوباره داره بوی عید میاد و بوی پول خرج کردن هم از کنارش داره شنیده میشه...ما هم برای اینکه این سنت حسنهرو انجام داده باشیم تصمیم گرفتیم هر چه زودتر بریم خرید عید...
به خاطر همین بابایی هفته پیش من و زهرا طلا رو گذاشت خونه مامانم تا با خیال راحت این سنت رو به جا بیاریم
من هم در همین راستا کلی برای زهرا جونم خرید کردم...البته بازم اگه چیزی چشمم رو بگیره حتما براش میخرم ..مخصوصا اینکه روسری مناسبی براش پیدا نکردم...
در عوض برای خودم چیزی نگرفتم..یعنی تصمیم هم نداشتم چیزی بگیرم به جز یه جفت جوراب ناقابل که چون مورد پسندم رو پیدا نکردم!! فعلا همون رو هم نخریدم...
فعلن بریم یه چن تا عکس خوشگل از خریدامون ببینیم
این بلوز شلوار رو برای زهرا خریدم..تا حالا این رنگی لباس نداشته
اینا هم گیره های موی ست لباسش
بقیه ادامه مطلب............
اینم یه دست بلوز شلوار دیگه
و گیره موی ستش
این شلوار
و جوراباش که من خیلی دوسشون دارمآخه بچه که بودم عاشق این مدل جورابا بودم
اینا هم کفشاش که وقتی راه میره صدای سوت میده
زهرا جونم به شدت این کفشا رو دوست داره..عاشق اینه که کفشا رو پاش کنم ،دستاشو بگیرم و اونم شروع کنه به راه رفتن تا کفشاش صدا بده
شبی که کفشا رو براش خریدیم از بس خوشش اومده بود اونا رو محکم گرفته بود توی بغلش ..حالا آقای فروشنده میخاست اونا رو توی پاکتش بذاره..مگه این دختر ما کفشا رو میداد!!شروع کرد به جیغ زدن که یعنی اینا مال خودمه و بهتون نمیدم...شانس ما کلی آدم هم توی مغازه بود..خلاصه من که کلی از این کار زهرا خندم رفته بود از طرفی هم کلی خجالت کشیدم پاکت رو همونجوری از فروشنده گرفتم و به سرعت از مغازه اومدم بیرون زهرا هم که تا خونه کفشاش توی بغلش بود..
قربونش بشم من..اینا اولین جفت کفش بود که برای زهرا میخریدیمخوشحالم که زهرا جونم دوسشون داشت
راستی این جفت جوراب خوشگل رو هم آقا رضا کوچولو برای زهرا طلا سوغاتی اورده...دستش درد نکنه
راستی این هفته هم مامان جون دستشون رو عمل کردند..من هم یکی دو روزی بالا سرشون توی بیمارستان بودم..از اونجایی که بابایی هم سر کار بود باباحاجی زهرا اومده بودند خونمون و مواقعی که نبودم زهرا رو نگه میداشتن و کلی باهاش بازی میکردن زهرا جونم هم دختر خیلی خوبی بود و اصلا اذیت نکرد
خدا رو شکر مامان جون هم دیروز مرخص شدند و حالشون خوبه