محرم
سلام
امسال اولین سالی بود که با زهرا جونم میرفتیم هیئت...زهرا هم توی این مدت دختر خیلی خوبی بود
هیئت که میرفتیم با کنجکاوی به آدمای دور و برش نگاه میکرد و به صدای طبل و سنج گوش میداد...
روز ششم محرم هم همایش شیر خوارگان حسینی بود و منم اسم زهرا رو برای همایش نوشتم..اونجا به زهرا شال سبز دادن و منم سرش کردم...خیلی جیگر شده بود...کلی کوچولوی دیگه هم بودن...آقا رضا پسر دایی زهرا خانوم هم اومده بود..
اینم یه سری از عکسای زهرا طلا توی محرم
زهرا کنار نخل
زهرا کنار حجله حضرت قاسم(ع)
وقتایی هم که زهرا جونم خسته می شد توی بغلم میخوابید...
مامان فدای خوابیدنش بشه جیگرم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی