زهرا خانومزهرا خانوم، تا این لحظه: 10 سال و 20 روز سن داره

✿دخترم فرشته کوچک من(✿◠‿◠)

تازه وارد

واااای ..امروز یه اتفاق خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی باحال افتاد... امروز یه نی نی کوچولو که میشه پسر دایی زهرا خانوم به جمع خونوادمون اضافه شد. تولدت مبارک باشه کوچولو موچولو       ...
15 تير 1393

لبخند

دخترم ... وقتی تو لبخند میزنی، بهار به خانه کوچک ما می آید... تو میخندی و باغی پر از گل های یاس بر روی لبانت می رقصند... دخترم لبخند تو زیباترین شعر زندگی من است......   ...
11 تير 1393

دخترم

تو آمدی و خدا خواست دخترم باشی و بهترین غزل توی دفترم باشی تو آمدی که بخندی ، خدا به من خندید و استخاره زدم ، گفت دخترم باشی خدا کند که ببینم عروس گلهایی خدا کند که تو باغ صنوبرم باشی و آمدی که اگر روزگارمان بد بود تو دست کوچک باران باورم باشی بیا که روی لبت باغ یاس می رقصد بیا گلم که خدا خواست دخترم باشی تو آمدی و خدا خواست از همان اول تمام دلخوشی روز آخرم باشی ...
10 تير 1393

شیطونی

دیروز بعد نماز صبح ،زهرا رو کنار خودم رو زمین خوابوندمش؛ ؛ یه ساعت بعد که بیدار شدم چشام اینجوری شد ...... آخه خودتون زهرا رو ببینید رفته کجا... اینقدر قل خورده تا رفته زیر گهوارش ...
9 تير 1393

عقیقه

عقیقه در اسلام  هم شكر است به خاطر فرزند و هم بیمه كردن فرزند از بلاها به خاطر همین من و بابایی تصمیم گرفتیم زهرا خانوم رو عقیقه کنیم..پس روز جمعه 5فروردین دقیقا یه هفته بعد از تولد زهرا ، همه فامیلا رو دعوت کردیم و یه گوسفند ناز نازی مثل این رو تبدیلش کردیم به یه قیمه خوشمزه نوش جون ...
9 تير 1393

قشنگ ترین روز دنیا

جمعه 29فروردین 93ساعت 11و15 صبح،فرشته قشنگم از آسمون سر خورد و اومد توی بغلم چه روز قشنگی بود...فرداش هم میلاد حضرت زهرا بود.. ما هم اسمشو گذاشتیم زهرا زهرا یعنی روی درخشان.... اینم عکس زهرای ما 5ساعت بعد از تولدش                 ...
8 تير 1393

مادرانه

تا عشق آمد دردم آسان شد،خدا را شکر مادر شدم او پاره ی جان شد،خدا را شکر شوق شنیدن ریخت حتی گریه اش در من لبخند زد،جانم غزلخوان شد،خدا را شکر من باغبان تازه کاری بودم اما او یک غنچه زیبا و خندان شد ،خدا را شکر او آمد و باران رحمت با خودش آورد گلخانه ما هم گلستان شد ،خدا را شکر سنگ صبورم،نور چشمم ،میوه قلبم شب را ورق زد،ماه تابان شد،خدا را شکر مادر شدن یک امتحان سخت و شیرین است دلواپسی هایم دو چندان شد،خدا را شکر   ...
8 تير 1393