زهرا خانومزهرا خانوم، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

✿دخترم فرشته کوچک من(✿◠‿◠)

مادرانه

1393/4/8 10:47
365 بازدید
اشتراک گذاری

تا عشق آمد دردم آسان شد،خدا را شکر

مادر شدم او پاره ی جان شد،خدا را شکر

شوق شنیدن ریخت حتی گریه اش در من

لبخند زد،جانم غزلخوان شد،خدا را شکر

من باغبان تازه کاری بودم اما او

یک غنچه زیبا و خندان شد ،خدا را شکر

او آمد و باران رحمت با خودش آورد

گلخانه ما هم گلستان شد ،خدا را شکر

سنگ صبورم،نور چشمم ،میوه قلبم

شب را ورق زد،ماه تابان شد،خدا را شکر

مادر شدن یک امتحان سخت و شیرین است

دلواپسی هایم دو چندان شد،خدا را شکرمحبت

niniweblog.com

niniweblog.com


 

پسندها (6)

نظرات (4)

تبادل لينک
9 تیر 93 20:04
سلام من زياد به وبلاگت سر ميزنم مطالبت جالبه لطفا بيشتر مطلب بزار چون ميبينم براي وبلاگت زحمت ميکشي اينو هم بهت ميگم برو به اين سايتي که ادرسشو رو گزاشتم و ازش لينک بگير رايگان بازديدت زياد ميشه من گرفتم خوب بود ------
رضیه جون
12 تیر 93 11:39
مبارک باشه فاطمه جونم. خیلی نانازه. ولی انگار به خودت نرفته. دعا کن منم زودتر مامان شم. از طرف من ببوسش.آخه ممکنه من هیچوقت از نزدیک نبینمش قم کجا و خراسان کجا آخی رضیه جون خوبی؟ ازدواج کردی مگه؟مبارک باشه..ایشالله هر چی زودتر توهم یه نی نی بغل بگیری
جواهر
15 تیر 93 2:11
واااای فاطمه جون شعرش چقد قشنگه.........
رضیه جون
21 تیر 93 15:41
آره حدود1 ساله عروسی کردیم. از بس حالمونو می پرسی که از همه چی زود باخبر می شی تو قم موندنی شدم. راستی شما کجا زندگی می کنین؟ یخرده از تجربیات قبل بارداری در اختیارمون بزاری ممنون می شم