زهرا خانومزهرا خانوم، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

✿دخترم فرشته کوچک من(✿◠‿◠)

بازی

زهرا جونم چند روزی هست دیگه میتونه خودش جغجغشو دست بگیره و باهاش بازی کنه.. وقتی میبینه جغجغش صدا میده هی اونو برای خودش تکون میده و کلی سرگرم میشه.. منم میشینم کنارش و کلی از دیدنش لذت میبرم ...
12 مرداد 1393

عروسی

چهارشنبه 8مرداد عروسی عموی زهرا بود ..دخترم تمام بعد از ظهر خواب بود..اونم تو اون شلوغی!! ولی غروب بیدار شد و کلی هم با عروس و دوماد عکس یادگاری انداخت زهرا جونم توی مراسم خیلی دختر خوبی بودی و اصلن مامانو اذیت نکردی. خلاصه به هر دوتاییمون خیلی خوش گذشت ایشالله که عمو و زن عمو هم خوشبخت بشن ...
12 مرداد 1393

اولین عید

عید همگی مبارک ا ین اولین عید من و زهرا طلاست که پیش همییم..خدایا شکرت امروز من و زهرا تو خونه تنهاییم وبابایی رفته سر کار...منم از فرصت استفاده کردم و از زهرا جونم چند تا عکس انداختم: قربون خنده هات بشم   ...
7 مرداد 1393

سه ماهگی

امروز 29تیر ماه هستش ...یعنی امروز زهرا خانوم دقیقا سه ماهش کامل میشه و از فردا میره توی ماه چهار... خدا جونم هزار بارشکرت اینم عکس زهرای ما توی ماهگرد تولدش ...
29 تير 1393

مروارید

سلام امروز بعد از ظهر همراه بابایی و مامان جون ، زهرا خانوم رو بردیم پیش آقای دکتر تا گوشاشو سوراخ کنیم... الهی بمیرم....من که دلم نیومد بیام توی اتاق...یه جیغ بلند کشیدی و کلی گریه کردی... در عوض الان اینقدر خوشگل شدی که نگـــــــــــــــو.... دو تا مروارید کوچولو اومدن روی گوشات   شدی عین فرشته ها       ...
15 تير 1393

تازه وارد

واااای ..امروز یه اتفاق خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی باحال افتاد... امروز یه نی نی کوچولو که میشه پسر دایی زهرا خانوم به جمع خونوادمون اضافه شد. تولدت مبارک باشه کوچولو موچولو       ...
15 تير 1393

لبخند

دخترم ... وقتی تو لبخند میزنی، بهار به خانه کوچک ما می آید... تو میخندی و باغی پر از گل های یاس بر روی لبانت می رقصند... دخترم لبخند تو زیباترین شعر زندگی من است......   ...
11 تير 1393

دخترم

تو آمدی و خدا خواست دخترم باشی و بهترین غزل توی دفترم باشی تو آمدی که بخندی ، خدا به من خندید و استخاره زدم ، گفت دخترم باشی خدا کند که ببینم عروس گلهایی خدا کند که تو باغ صنوبرم باشی و آمدی که اگر روزگارمان بد بود تو دست کوچک باران باورم باشی بیا که روی لبت باغ یاس می رقصد بیا گلم که خدا خواست دخترم باشی تو آمدی و خدا خواست از همان اول تمام دلخوشی روز آخرم باشی ...
10 تير 1393

شیطونی

دیروز بعد نماز صبح ،زهرا رو کنار خودم رو زمین خوابوندمش؛ ؛ یه ساعت بعد که بیدار شدم چشام اینجوری شد ...... آخه خودتون زهرا رو ببینید رفته کجا... اینقدر قل خورده تا رفته زیر گهوارش ...
9 تير 1393